0
0

طرز فکر ما چه ارتباطی با شکوفایی استعدادهایمان دارد؟

1597 بازدید

هیچ می دونین که چقدر موفقیت ها و شکست هامون توی زندگی تحت تاثیر مدل فکر کردنمون هست؟ ممکنه از بچگی(دانش‌آموزی) یک طرز فکر ی رو تو خودمون نهادینه کرده باشیم و برای تمام عمر بر حسب عادت با همون طرز فکر پیش بریم در حالی که اشتباه باشه و هیچوقت هم نفهمیم!!! ازتون می خوام که یک ذره بین بزرگ بگیرین توی دستتون و بعد از خوندن این مطلب با یک نگاه سنجشگرایانه طرز فکری که در تمام موقعیت های زندگیتون داشتین رو بررسی کنین. با من همراه بشین و ببینید که داستان از چه قراره.

داستان اهمیت طرز فکر از کجا شروع شد؟

از اونجایی که خانوم کارل دوک تعریف میکنه که وقتی به عنوان یک محقق جوان کارش رو شروع میکنه براش یک اتفاقی میفته که کل زندگیش رو تغییر می ده! تغییری که موجب میشه 20 سال تموم عمرش رو صرف تحقیق همین موضوع کنه. ذهنش درگیر این بوده که افراد مختلف چطور با شکست مواجه میشن. برای همین میاد توی یک کلاس درس و روی چگونگی دست و پنجه نرم کردن دانش آموزان با مشکلات مطالعه میکنه. داستان از این قرار بوده که:

بررسی مواجه دانش‌آموزان با مشکلات

کارل برای آزمایش دانش آموزان رفت مدرسه و یکی یکی بچه ها رو می بره به اتاقی که یک سری پازل برای حل کردن اونجا قرار داده. اولین پازل ها نسبتا ساده بودن و بعد هی سخت تر می شدن. رفتار دانش آموزان رو زیر نظر گرفته بود و همونطور که می دیده دانش آموزها غر می زدن، عرق می کنن و به شدت تلاش می کنن که پازل ها رو حل کنن، راهکارهاشون رو تماشا، و افکار و احساساتشون رو بررسی می کرده. نتیجه ای که کارل دید خلاف انتظارش از  کار درومد!

مشاهده تفاوت طرز فکرها در دانش آموزان

در مواجهه با پازل های سخت، پسربچه ی ده ساله ای صندلیش رو جلو کشید، دستهاش رو بهم مالید، لب و لوچه‌اش رو لیسید و فریاد زد: ((من عاشق چالشم!))
بچه ی دیگری در حالی که سخت مشغول حل کردن پازل بود با خوشحالی نگاه کرد و با اقتدار گفت: ((میدونی، امیدوار بودم این آموزنده باشه!))

عکس العمل کارل در برابر رفتار این بچه ها

کارل میگه از تعجب شاخ درآوردم! اونا چه اشتباهی می کردن؟ من همیشه فکر می کردم ما یا شکست رو مدیریت می کنیم و یا از عهده اش بر نمیایم! اصلا فکر نمی کردم که کسی شکست رو دوست داشته باشه!!! آیا این بچه ها عجیب غریب بودن یا چیزی رو می دونستن که من نمی دونم؟

همه ی مردم یک الگویی در لحظات بحرانی زندگیشون دارن که راه رو بهشون نشون میده. من این بچه ها رو الگوی خودم کردم، اونا یک چیزی رو می دونستن که من نمی دونستم، پس مصصم شدم که ازش سر دربیارم تا نوع طرز فکری رو که می تونه شکست رو به یک موهبت تبدیل کنه درک کنم!

اون بچه ها می دونستن که ویژگی های انسان مثل مهارت های فکری از طریق تلاش قابل پرورش یافتن هست و این چیزی بود که انجام می دادن و باهوش تر می شدن. نه تنها با شکست دلسرد نمی شدن، بلکه حتی فکر نمی کردن که در حال شکست خودن هستن! اونا فکر می کردن که در حال یادگیری هستن.

آدم‌ها می تونن باهوش تر بشن!

این رو آلفرد بینه، مخترع آزمون IO گفته. بینه دقیقا می گه که ا با تمرین، آموزش و مهمتر از همه، روش، موفق به افزایش توجه، حافظه و قضاوت مان می شویم و به معنای واقعی کلمه به فرد باهوش تری نسبت به قبل تبدیل می شیم. وبینار نیمکت 4ام درباره همین موضوع هست. از دستش نده.برای تماشای ویدئوی نیمکت4ام روی دکمه زیر کلیک کن:

دو نوع طرز فکر وجود داره : طرز فکر رشد و طرز فکر ثابت

کارل میگه تحقیقاتم بعد از 20 سال نشون داده که دیدگاهی که اتخاذ می کنیم به شدت روی شیوه ای که زندگی مون رو پیش می بریم تاثیر می گذاره و ما دو نوع طرز فکر داریک: یکی رو به رشد و یکی ثابت و ایستا

طرزفکر ثابت یعنی چی؟

یعنی باور داشتن به یکسری ویژگی های تغییر ناپذیر که همش می خوای خودت رو ثابت کنی. یعنی با خودت فکر می کنی که یک مقدار ثابت هوش، شخصیت و شخصیت اخلاقی داری و اگه جز این باشه همش احساس کمبود می کنی.

طرز فکر رشد چی میگه؟

طرز فکر رشد اینه که باور داری تغییر پذیری! می تونی رشد کنی و ویژگی های اولیه خودت رو پرورش بدی. اگرچه که افراد در موارد زیادی مثل استعداد و مهارت های اولیه، علایق یا خلق و خو و سرشت با همدیگه تفاوت دارن اما همه ی افراد می تونن با ممارست و تجربه تغییر کرده و رشد کنن.

مثال واضح کارل برای داشتن چشم اندازی از دو طرز فکر

برای اینکه کاملا تفاوت این دو طرز فکر رو متوجه بشین یک مثال ملموس می زنم، تصور کن که دوران دانشجویی ایت هستی، بالغ و جوانی که روز بدی رو پشت سر گذاشته امتحان داری و درس نخوندی، میری سرکلاسی که خیلی برات مهمه و استاد که برگه های امتحانی رو میاره می بینی هیچکدوم از سوالات رو نمی تونی جواب بدی و نمره زیر 10 می گیری. عصری داری میای خونه و میبینی که ماشینت تو پارکینگ جریمه شده. حسابی نا امید می شی برای همین با دوستت تماس می گیری اما اونم حوصله ات رو نداره! الان چه حسی داری؟ چیکار می کنی؟  
این داستان و سوالات بالا رو از دو گروه افراد با طرز فکر ثابت و رشد پرسیدم. که در ادامه تفاوت ها رو می بینین:

افراد دارای طرز فکر ثابت گفتن:

 ((احساس سرخوردگی می کردم))، ((فرد کاملا بازنده ای هستم))، ((آدم ابلهی هستم))،((بازندم))،((احساس بی ارزش و احمق بودن می کنم و همه بهتر از من هستن))، ((به درد نخوردم)). مشخصه که این افراد اونچه که اتفاق افتاده رو به عنوان معیار مستقیم شایستگی و ارزش خود می بینن که یعنی هیشکی منو دوست نداره ، دنیا علیه من شده و زندگی رقت انگیزه!

افراد با طرز فکر رشد گفتن:

((باید در کلاس سخت تر تلاش کنم،زمانی که ماشینم رو پارک می کنم مراقب باشم و اگه دوستم روز بدی داشته و حال حرف زدن نداشته باشه درک کنم))،((این نمره ی زیر 10 بهم میگه باید بیشتر درس بخونم و تازه تا آخر ترم وقت جبرانش رو دارم))

این دسته از افراد دارای طرز فکر رشد خودشون رو مبنای اتفاقات بد توصیف نمی کردن برای همین دچار ناامیدی مطلق نمی شدن پس دست از تلاش بر نمی دارن. اگرچه دچار اضطراب شدن اما برای خطر کردن و مقابله با چالش ها و سخت کوشی برای رسیدن به موفقیت آماده بودن.

نتیجه

کافیه طرزفکرت رو تغییر بدی تا نگاهت به شکست دلپذیر باشه و ازش درس بگیری، یاد بگیری و رشد کنی. 

نظرت چیه؟ خودت و اطرافیانت رو ببین که طرز فکر ثابت دارن یا نه و هر چه سریع تر حتما بهشون در این باره بگو تا دیر نشده! 

همه‌ی شما رو به داشتن طرز فکر رشد دعوت می کنم. حتما نیمکت4ام رو تماشا کنید:
نیمکت4ام (بررسی کتاب طرز فکر)

آیا این مطلب را می پسندید؟

نظرات

3 نظر در مورد طرز فکر ما چه ارتباطی با شکوفایی استعدادهایمان دارد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. بازتاب: نیمکت چهار(بررسی کتاب طرز فکر) - دانوش یک جرعه دانش بنوش